فردی به دکتر مراجعه کرده بود.
در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر میخواد که مدارک نظام پزشکیاش را ارائه دهد.
دکتر بازرس را به کناری میکشه و پولی دست بازرس میزاره و میگه: من دکتر واقعی نیستم. شما این پول رو بگیر بی خیال شو.
بازرس که پولو میگیره از در خارج میشه. مریض یقهی بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه. بازرس میگه منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از دکتر قلابی شکایت کنی.
مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقا من هم مریض نیستم اومدم که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل کارم ...
این است حکایت ما در جامعه.
چون هر کدوممون به نوعی آلوده هستیم، نمیتونیم جلوی فساد رو بگیریم.
به امید روزی که هر کس به دنبال خارج کردن خود از چرخه فساد باشد.
دمت گرم کلی خندیدم
اما یادت باشه
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تراست
بله . واقعا همین طوریه
سلام. اگه در نظر داری هر دو وب را ادامه بدی و به روز رسانی کنی از نظر ما مشکلی نیست.این وب هم به روز رسانی مستمری داشته باشد چون در ابتدای فعالیت کمی منظم نبود. موفق باشید.فقط عنوان این یکی را از باور ایرانی تغییر بده.